گروه بورس پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد، بازار سرمایه از اواخر سال ۹۸ تا کنون در مسیر صعود و ریزش های بی قاعده و ضابطه ای قرار گرفته که امکان هر گونه پیش بینی از آینده بازار را برای سرمایه گذاران به شدت سخت کرده است. از آغازین روزهای سال ۱۴۰۰ که اتفاقا بازارهای رسمی تقریبا تعطیل بودند شاهد نوساناتی در بازار سهام بودیم، این موضوع را باعبدالله مشکانی تحلیلگر اقتصادی و کارشناس بازار سرمایه در میان گذاشتیم که چرا بازار نوسانات مختلفی را تجربه می کند و بازار سرمایه در سال جاری با توجه به مذاکرات برجامی و ریاست جمهوری و مسائل اقتصادی چون کسری بودجه دولت چه روزها و چه عاقبتی را در پیش خواهد داشت ، پاسخ این سوال ها در ادامه بحث آمده است.
سال گذشته و آغازین روزهای سال جاری شاهد اتفاقاتی در بورس ایران بودیم که شاید استدلال حول چرایی آنها سخت باشد نظر شما درباره آنچه دراین بازار به وقوع می پیوندد، نقش دولت و سایر متغیرها چیست؟
در پاسخ به این سوال که حوادثی که در بازار سرمایه در نیمه دوم سال ۹۹ و آغازین روزهای سال ۱۴۰۰ رخ داد ناشی از چه عواملی بود می توان اینگونه توضیح داد که آنچه به عنوان آشفتگی در این بازار مشاهده شد را می توان به نرخ رشد بهره بانکی و بین بانکی ارتباط داد ، ضمن اینکه دولت همزمان حجم عظیمی از اوراق خود را به فروش رسانید و چون درصد سود اوراق بالاست، جذابیت بیشتری برای خرید نسبت به بازار سرمایه دارد و اینکه بانک ها و بسیاری از سرمایهگذاران حقوقی بازار به سرمایه گذاری در خرید اوراق تمایل دارند. از سوی دیگر اگر بازدهی اوراق را نسبت به بازار سرمایه بر حسب p بر E بسنجیم که ۵ است در صورتی که شرکت های برتر بازار سرمایه که کامودیتی محور هستند از ۵ تا ۸هستند به جز شرکت های کوچکی که رده های پایین تری هستند ۲۰ تا ۳۰ بر حسب p برE، لذا می توان گفت در حال حاضر بازار بدهی جذابیت بیشتری نسبت به بازار سرمایه دارد، لذا سرمایه ها تمایل ببشتری برای حرکت به این سمت دارند، با توجه به اینکه نقدینگی به این محل وارد نمی شود و خروج نقدینگی هم با قیمت های پایین تری مصادف می شود. در حال حاضر روند بازار سرمایه کاهشی شده تا زمانی که بازار Pبر E خود را با PبرE بازار بدهی تطبیق دهد، این یک حالت است. حالت دوم این است که نرخ بهره اوراق افت کند، افت نرخ بهره اوراق باعث می شود نرخ P برE فعلی بازار سرمایه جذاب شود، یعنی کسی تمایل به فروش سهام نداشته باشد تا پول خود را وارد بازار اوراق کند. این از موضوع از منظر سیاستگذاری پولی، قابل بررسی است اما مسئله بعدی نرخ های فروش است. نرخ های فروش بازار ما بخصوص صنایع کامودیتی محور کشور که حدودا ۶۰ درصد بازار را شامل میشوند، منبعث از نرخهای جهانی است که بیشتر از همه فلزات و نفت و مشتقات نفتی و محصولات پتروشیمی هم مورد نظر است.
قیمت دلار در بازار سرمایه و اثر گذاری دلار را برای سال جاری در بازار سهام چگونه ارزیابی می کنید؟
مورد بعدی قیمت دلار در بازار داخلی است، با توجه به اینکه نرخگذاری داخلی بر این مبناست که نرخ جهانی در نرخ دلار داخلی ضرب می شود براین اساس نرخ فروش شرکت ها مشخص می شود. اما آنچه برای بازار سرمایه و کلا بازارهای ایران مساله شده است این است که در حال حاضر نرخ های جهانی افزایشی نیستند، از سوی دیگر نیز به دلیل چشماندازی که برای مذاکره و آزاد سازی بخشی از منابع ارزی ایران وجود دارد این احتمال قوت گرفته است که دلار قیمت های کاهشی را تجربه کند، لذا این موارد نشان می دهد چشم انداز سود دهی شرکت ها در کوتاه مدت کاهشی خواهد بود، نه افزایشی، به همین خاطر سود شرکتها نیز نوسان بالایی را تجربه نخواهد کرد و این نسبت Pبر E که در حال حاضر بازار بین شرکتهای کامودیتی محور دارد که بین ۵تا ۸ است دچار تغییر چندانی نخواهد شد، بنابراین جمیع این موارد نشان می دهد که بازار بدهی در حال حاضر نسبت به بازار سرمایه جذاب تر باشد و پول ها به آن سمت برود، مساله ای که افت بورس را رقم می زند.
آیا برای کاهش نوسانات منفی و نجات بازار از تاثیرات منفی که از بیرون می گیرد می توان پیشنهاد خاصی ارائه داد؟
در پاسخ به این سوال که برای نجات بازار چه راهکارهایی باید انجام شود می توان گفت، حتما در بازار سرمایه باید اتفاقی رخ دهد. بنده بر این باورم که مسئله نرخ گذاری دستوری در بازار سرمایه به یک عارضه بد تبدیل شده است. با توجه به اینکه اصولا شرکت ها مایلند کالاهای خود را به قیمت های بالاتری بفروشند، با قیمت گذاری های دستوری نمی توانند مثل آنچه در صنعت خودرو و فولاد و برخی از محصولات پتروشیمی در زمستان ۹۹ رخ داد هر چند به نتیجه نرسید، اما این موارد چشم اندازی از بازارسرمایه ترسیم میکند که روند کاهشی قیمت ها رانشان می دهد با اینکه هزینه های تولید بالاست این موضوع به معنای سودهای آتی کمتر از سود امروز خواهد بود و P بر Eبالاتر از PبرE کمتر از امروز خواهد بود، از این رو بنده معتقدم اولین اتفاقی که باید رخ دهد این است که هر گونه قیمت گذاری دستوری حذف شود. مقلا درباره خوردو، کارخانه با قیمت گذاری دستوری مجبور به فروش خودروی خود با صد میلیون تومان است درحالی که خودرو در بازار دویست میلیون تومان فروخته می شود و هزینه تولید بیش از صد میلیون تومان برای سازنده تمام می شود؛ این موضوع به معنای تحمیل ضرر و زیان به تولید کننده خودرو است. قطعا بخش بزرگی از زیان های مالی خودروسازان ما ناشی از قیمت گذاری های دستوری است که سال ها اتفاق افتاده است، قیمت گذاری هایی که رانت عظیمی را برای عده ای دلال فراهم کرده لذا از هر گونه نرخ گذاری دستوری باید پرهیز شود. مساله حائز اهمیت دیگری که درباره آن باید بحث کرد چرا که بر بازار سرمایه تاثیر گذار است موضوع کسری بودجه دولت و تلاش دولت برای تامین کسری بودجه است. دولت برای تامین کسری بودجه خود به شدت تلاش کرده تا نرخ بهره اوراق را جذاب کند. جذاب شدن نرخ بهره اوراق باعث شده که بازار سرمایه در وضعیت فعلی قرار بگیرد به این معنا که دولت نرخ بهره را افزایش می دهد تا اوراق خود را به فروش براسند از آن طرف وزارت اقتصاد به عنوان متولی بخش اقتصاد برای خرید اوراق به بانک ها فشار می آورد، بانک ها نیز از محل فروش سهام این کار را انجام میدهند تا برای دولت تامین نقدینگی شود و کسری بودجه دولت پوشش داده شود، لذا مساله بعدی که حتما باید اصلاح شود رویکرد تحمیلی است که بانک ها را مجبور به خرید اوراق می کند تا بانک ها سهام خود را بفروشند و اوراق بخرند، در چنین روندی تا زمانی که نرخ بهره اوراق به این شدت بالاست، طبیعتاً بازار سرمایه روزهای خوشی را پشت سر نخواهد گذاشت.
آیا در حال حاضر بازار براساس چشم انداز نرخ دلار معطل است؟ تحلیل شما در اهمیت مشخص شدن نرخ دلار روی بازار سرمایه چیست؟
مسئله بعدی چشم انداز نرخ دلار است، با توجه به اینکه تکلیف نرخ دلار در حال حاضر مشخص نیست و چشماندازی برای تعیین نرخ دلار هم وجود ندارد، از سوی دیگر با کسری بودجه بالای دولت مواجه هستیم لذا احتمال می دهیم که نرخ دلار در نیمه دوم امسال سطوح قیمتی بالایی را تجربه کند ،حتی از سقف سال ۹۹ نیز عبور کند .از سوی دیگر با مطرح شدن بحث مذاکرات و آزاد سازی بخشی از ذخایر ارزی کشور، به نظر می رسد که دلار در مدت زمان موفتی روند نزولی به خود ببیند، لذا این مساله در کوتاه مدت چشم انداز سود شرکتها را نزولی می کند، مواردی که یک به یک دامنه نگرانی بازار سرمایه را افزایش می دهد، لذا تا زمانی که بازار به ثبات نرسد ترجیح بر این است که سهامی خریداری نشود.
دراین میان بانک مرکزی برای کاهش دادن به نوسانات وچشم انتظاری و غیر قابل پیش بینی بودن نرخ ارز چه وظیفه ای دارد؟
به هر حال بانک مرکزی به عنوان متولی ارزی کشور باید تکلیف نرخ ارز را مشخص کند که نرخ ارزر چه قیمتی قرار می گیرد، مثلا باید مشخص کند که نرخ ارز در سال ۱۴۰۰ در دالانی در این رنج قیمتی خواهد بود؛ از آن سو با مشاهده نرخ کسری بودجه بالای سال جاری این احتمال داده می شود که حتی نرخ ارز به بیش از ۳۰ هزار تومان هم برسد، از سوی دیگر با توجه به مذاکرات آغاز شده بین طرف های برجامی انتظار کاهش نرخ ارز ایجاد شده، در نهایت در حال حاضر نمی توان چشم انداز پایداری از نرخ ارز را مشخص کرد اما روند کاهشی نرخ ارز در دوسه ماه آینده قطعا اثرات منفی خود را روی بازار سرمایه می گذارد و به زیان سرمایه گذاران در بازار منتهی می شود، از این روی است که بانک مرکزی باید تکلیف نرخ ارز را مشخص کند، ضمن اینکه روشن شود دولت چه برنامه ای برای پوشش کسری بودجه خود دارد. آیا دولت برای تامین بودجه خود به سمت خلق پول می رود؟ موضوعی که به افزایش نرخ ارز منتهی می شود یا اینکه دولت کسری بودجه خود را از بازارهای دیگری تامین می کند، اگر این موضوع محقق شود نرخ دلار همان ۲۵ هزار تومان باقی می ماند، اما آنچه که رئیس جمهور و وبرخی از وزرا درباره کاهش نرخ ارز با انجام مذاکرات وآزاد سازی دخایر ارزی ایران بیان می کنند نیز به نظر می رسد نرخ دلار کمتر از ۲۰ هزار تومان هم برسد، هر چند که این موضوع حتما موقتی خواهد بود، لذا موارد بیان شده همگی چشم انداز نرخ ارز و تکلیف بازارها را نامشخص گذاشته است. به هر حال با توجه به میزان کسری بودجه دولت به نظر می رسد نرخ ارز در نیمه دوم سال بالا برود، مساله ای که موجب رشدد و ارزندگی سهام شرکت ها می شود.
انتظارات تورمی ناشی از کسری بودجه چه وضعیتی را دربازار سرمایه ایجاد می کند؟
به هر حال کسری بودجه منجر به انتظارات تورمی در اقتصاد می شود. با توجه به اینکه در اوایل سال جاری مساله انتخابات ریاست جمهوری را در پیش رو خواهیم داشت، انتظارات تورمی آنچنان که باید و شاید به دلیل همین موضوع انتخابات در پیش رو نخواهیم داشت اما در تابستان و بعد از مشخص شدن نسبی نتیجه مذاکرات بین المللی و اینکه طرف های بین المللی درباره ایران چه موضعی اتخاذ خواهند کرد قطعا شاهد ایجاد انتظارات تورمی در اقتصاد و در جامعه خواهیم بود، اما نتیجه نهایی مسائل اقتصادی را باید به انتخاب رئیس جمهور آینده و نوع دیدگاه وی درباره بازارهای مختلف پیش بینی کرد. اینکه منتخب مردم چه دیدگاهی نسبت به بازارها دارد، آیا موجب آرامش یا ایجاد تنش در بازارها می شود مسائل مهمی است که در حال حاضر قابل تخمین نیست، لذا پاسخ به این موارد باید در خروجی انتخابات ببینیم، چرا که اصولا نرخ های ارز و .. خود را در سر ریز مسائل سیاسی نشان می دهند. از این رو می توان پیش بینی کرد تا زمان انتخابات نوسان خاصی را در بازار نداشته باشیم و بازار بیشتر رنج بزند .
نظر شما